نینی سایت: نمیدونم چرا انقدر ترسو شدم. تا حالا چنین روحیهای از خودم سراغ نداشتم. دو سه روزی است که دکتر به علت قند دوره بارداری انسولین تجویز کرده و من به امید روز آینده این درمانها را به تعویق میاندازم. پسرم… تازه فهمیدهام، تو که در من هر روز قد میکشی و هیکلم را از ریخت میاندازی، پسر کوچولوی من هستی. کلی شوق و ذوق انتخاب اسم و سر درگمی بین این همه نام، وسواسم کرده است. دوست دارم به نامی صدایت کنم که خودت هم از آن راضی باشد. پدرت هم کمی هوایم را دارد و میگذارد اسمهایی را که دوست دارم انتخاب کنم و با تردید تو را حداقل برای چند روز با آن صدا کنم. تا به دنیا بیایی حتما اسمهای زیادی خواهی داشت. همه اینها را میگویم که فراموش کنم آن داروهای انسولین را که باید یاد بگیرم و خودم به خودم تزریق کنم تا مشکلی برای تو به وجود نیاید. پدرت با ترسهایم مدارا میکند و اجازه میدهد که خودم را برای این درمان که قرار است ماهها طول بکشد، کمی به تاخیر بیندازم. چرا باید قند دوره بارداری بگیرم؟ بارها به این فکر کردهام اگر نخواهم در این درمان را تحمل کنم چه پیش میآید، اما همینکه به سلامتی تو فکر میکنم پشیمان میشوم و سعی میکنم به ترسهایم غلبه کنم و تصمیم بگیرم که بلاخره این را هم امتحان کنم و با آن اخت شوم. دکتر میگوید اگر تا آمدن تو این کار را انجام دهم دیگر خیالم راحت خواهد شد که تو مشکلی پیدا نمیکنی.
دکتر میگوید کافیست به این آمپولهای دوبار در روز عادت کنم و خودم را به مصرفش عادت دهم. میگوید تزریق را سوزن را در جایی باید فرو کنم که بتوانم با انگشت جمع کنم و 2/5 سانت آن را بالا بکشم. خب پوست در ناحیهای که رحم قرار دارد شدیداً کشیده میشود، به همین خاطر هر چه به آمدنت نزدیکتر میشود نمی توانم با انگشتانم پوست را به اندازه ی 2/5 سانت جمع کنم پس بهتر است در نقاط دیگر مثل بازو یا ران، انسولین را تزریق کنم. به نظر کار سختی است. اما قول میدهم زودتر این کار را شروع کنم. من نمی دانم مادران دیگر چه احساسی داشتند وقتی به خود انسولین میزدند و تجربههایشان از این درمان چیست؟
اگر شما هم مجبور بودید از این روش استفاده کنید، چطور با آن کنار آمدید؟ تجربههایتان را با من نیز در میان بگذارید.
برگرفته از سایت: نینی سایت