شیوه تربیتی در هر خانواده از مسائل مختلفی نظیر فرهنگ، تعداد اعضای خانواده، سطح سواد و بسیاری از عوامل دیگر منشا میگیرد. اطلاعات موجود درباره انواع مختلف تکنیکهای تربیتی در خانوادهها، ریشه در تحقیقات دهه 1960 میلادی توسط «دیانا بامریند»، روانشناس آمریکایی دارد. وی در مطالعات خود صدها کودک و والدینشان را مورد بررسی قرار داد و شیوه تربیتی در این خانوادهها را به سه گروه تقسیم بندی کرد. پس از آن در مطالعات بعدی یک الگوی تربیتی دیگر نیز به این تقسیمبندی اولیه افزوده شد. اکنون ما با آگاهی از این الگوهای تربیتی چهارگانه میتوانیم نتیجه و پیامدهای نحوه برخوردهای والدین با فرزندانشان را پیشبینی کنیم.
بامریند، سبکهای تربیتی را در یک نمودار بر اساس دو مقیاس درجهبندی کرده که مقیاس اول درجه پاسخگویی والدین از «نقطه پاسخگو بودن کامل تا بیاهمیتی کامل» و مقیاس دوم از «نقطه متوقع بودن تا نقطه خونسردی و بیتوقعی کامل» درجه بندی میشود.
به گزارش ایسنا به نقل از روزنامه هرالد تایمز، والدین پاسخگو کسانی هستند که به فرزندانشان پاسخهای حمایتی میدهند و در واقع آنها با توجه به نیازهای فرزندانشان به آنها واکنشهایی نشان میدهند که موجب تشویق و خودانضباطی آنها میشود. والدین متوقع والدینی هستند که از فرزندشان انتظار دارند طبق انتظارات آنها و خانوادهشان رفتار کنند و همچنین از خانواده نیز انتظار دارند تا انضباط و نظارتی را فراهم کنند که فرزندان را به انجام این انتظارات تشویق نماید. اما این گروهبندیها درجات مختلفی دارند که به طور کلی در تقسیمات چهارگانه زیر گنجانده میشوند و نتایج بکارگیری هر شیوه روی رفتار کودک تاحدودی قابل پیشبینی است:
– استبدادی (از مقیاس غیرپاسخگو و متوقع): برای این خانوادهها مطابقت فرزندانشان با خواستهها و توقعات آنها بسیار مهم است و خواستههای آنها هرگز نباید زیر سوال برود و همیشه باید برآورده شود. اگر از آنها چرایی انتظاراتشان سوال شود، تنها پاسخی که دارند این است که «چون من میخواهم!»؛ این والدین از روشهای تنبیهی و تهدید برای مطیع شدن فرزندانشان استفاده میکنند.
نتیجه: کودکان مطیعی که اغلب شاد نیستند، اعتماد به نفس کمی دارند و به لحاظ برخوردهای اجتماعی در سطح پایینی قرار دارند.
– بخشنده (از مقیاس پاسخگو و غیرمتوقع): در این والدین پذیرش و رابطه دوستانه با فرزندان موجب رفتار صحیح فرزندانشان میشود. آرامش و نداشتن درگیری در این خانوادهها خود موجب اطاعت از قوانین خانه میشود. اما این گونه والدین عمدتا توقعات کمی از فرزندانشان نیز دارند.
نتیجه: فرزندان با اعتماد به نفس بالا و افسردگی کم، اما با این حال این گونه کودکان اغلب عملکرد خوبی در مدرسه و دانشگاه نداشته و در معرض خطرات بیشتر مصرف مواد مخدر هستند.
– مسامحه کار (از مقیاس غیرپاسخگو و غیرمتوقع): این دست والدین در کارهای روزانه فرزندانشان هیچ گونه مداخلهای نمیکنند. شاید این موضوع به دلیل استرسهایشان باشد. این گروه نیازهای اصلی فرزندانشان را تامین میکنند اما با آنها صمیمی نیستند. این والدین همچنین انتظارات بسیار کمی از فرزندانشان دارند.
نتیجه: این فرزندان بدترین حالت را در این چهار گروه دارند و به احتمال بیشتری در معرض کارهای پرمخاطره، مصرف مواد هستند و عملکرد ضعیف آموزشی در مدرسه و دانشگاه دارند. آنها اغلب ضعف اعتماد به نفس دارند و خودکنترلی پایینی دارند.
– مقتدر (از مقیاس پاسخگو و متوقع): این والدین فرزندان خود را دعوت به استقلال بیشتر در کارها و اطاعت از قوانین خانه میکنند. آنها تعامل گرم و خوبی با فرزندانشان دارند اما انتظارات زیادی نیز از آنها دارند. تکنیکهای انضباطی آنها با اقدامات حمایتی همراه است. مطرح شدن هر گونه سوالی از سوی فرزندان مجاز است اما در پایان والدین تصمیم نهایی را میگیرند.
نتیجه: این کودکان بهترین حالت را در این چهار گروه دارند. آنها رفتارهای معقول و صمیمی دارند، برخوردهای اجتماعی سالم داشته، شاد هستند و به لحاظ عاطفی بالغ هستند.
منبع : ایسنا
برگرفته از سایت: نینی سایت