نینی سایت: حوریه باقری، کارشناس ارشد روانشناسی تربیتی– همۀ ما بر این باوریم که آنچه در دوران کودکی و در سنین پایین تر تجربه میشود، اثر ماندگارتری را در طول زندگی فرد به جا میگذارد. یکی از این عوامل ماندگار و مؤثر در عرصۀ برقراری روابطِ سرشار از صمیمیت در آیندۀ نوزاد، دلبستگی (Attachment) است. در این نوشتار میخواهیم شما را با دیدگاههای مختلف و متعدد دربارۀ شکلگیری دلبستگی در نوزادان آشنا کنیم.
دلبستگی به زبان ساده یعنی پیوند عاطفی عمیقی که ما با نزدیکان و افراد بخصوصی برقرار میکنیم و با تداوم هر چه بیشتر این ارتباط و تعامل، احساس شادمانی و خوشحالی کرده و در مواقع پر تنش و استرس زا از اینکه در کنار او هستیم، احساس آرامش و امنیت میکنیم.
در این میان روانکاوان با انجام پژوهشهای خود باعث شدند تا دیدگاه دلبستگی گسترش چشمگیری پیدا کند. آنها با استفاده از روش مشاهدۀ مستقیم کودکان، مسیر تازهای را به روی روانکاوی باز کردند. علت برتری مشاهدۀ مستقیم کودکان در مقایسه با دیگر روشها، این است که چون کودکان هنوز سانسورها و تحریفهای جدی ذهنی را که در بزرگسالان وجود دارد را ندارند و به اصل وجودی خود نزدیکترند، به راحتی میتوانند دغدغهها، آشفتگیها و دیگر ویژگیهای شخصیتی خود را بروز دهند.
اما دلبستگی از دید تکاملی، یک مکانیسم ضروری است که به بقای ما کمک میکند. یعنی عضو جدیدی که به دنیا میآید، از حمایتهای اعضای قدیمی برخوردار میشود و با گذشت زمان و ایجاد و تداوم پیوند عاطفی محکم و صمیمی، عضو جدید رشد پیدا میکند و در زمینههای شناختی، هیجانی، عاطفی و اجتماعی توانمند میشود.
دلبستگی در بین تمام جانداران به چشم میخورد اما در عین حال، دلبستگی در انسان، تفاوت عمدهای با دیگر جاندران دارد. «کُنراد لورَنز و تین برگن» در این زمینه تحقیق کردند. آنها با مطالعۀ رفتارهایی که باعث حفظ و بقای موجود زنده میشود؛ فهمیدند نوزاد انسان نسبت به نوزادان گونههای دیگر، کمتر رشد یافته است. به همین دلیل کودک انسان برای ایجاد دلبستگی در زمان حساس و محدودی میتواند رفتارهای اجتماعی و شناختی را یاد بگیرد و توانمند شود و همچنین نیازمند کنشهای اطرافیان و محیط پیرامون خودش است که از همینجا، توجه به سمت محیط پیرامون و نقش مراقب و مادر در شکلگیری دلبستگی کودک جلب میشود. دلبستگی در شرایط مناسب میتواند مشوق رشد و در صورت وجود شرایط نامطلوب، مختل کنندۀ رشد باشد.
پژوهشگران بر اساس یافتههای تخقیقات خود به این نتیجه رسیدند دلبستگی در چهار مرحله بوجود میآید:
1. پیش دلبستگی (از بدو تولد تا 6 هفتگی)
در این دوران، نوزاد با استفاده از علایم فطری متعدد و مختلفی از قبیل گریه کردن، چنگ زدن، لبخند زدن و حتی خیره شدن به چشمان پدر و مادر، با اطرافیان خود ارتباط برقرار میکنید و در صورتی که مراقب و اطرافیان بویژه والدین به رفتارهای نوزاد پاسخ میدهند؛ آنها تشویق میشوند بیشتر با اطرافیان خود ارتباط بگیرند. چرا که در آغوش گرفتن، با ملایمت و مهربان با نوباوه صحبت کردن، بوسیدن و نوارش کردن، به آنها احساس آرامش میدهد. همچنین در این سن، نوزادان این توانایی را دارند تا بو وصدای مادر خود را از میان دیگران تشخیص بدهند اما با این اوصاف، هنوز برایشان مهم نیست که با مادرشان باشند و یا با یک فرد نا آشنا و غریبه، چون هنوز به کسی دل نبستند.
2. دلبستگی در حال وقوع (6 هفتگی تا 8-6 ماهگی)
در این زمان، رفتار و عکس العمل نوباوگان به مراقب آشنا (مادر) نسبت به یک شخص غریبه و نا آشنا تفاوت دارد. در طول این مدت، نوباوگان به دلیل اینکه هنوز دلبستگی در آنان شکل نگرفته، هنگام دوری و جدایی از مادر اعتراض نمیکنند. اما مطمئن باشید میتوانند مادر خود را شناسایی کرده و تشخیص دهند.
3. دلبستگی روشن و قابل مشاهده (8- 6 ماهگی تا 18ماهگی- 2 سالگی)
اگر در این سن به رفتار نوباوگان توجه کنید، به خوبی میتوانید دلبستگی به مادر یا مراقب را در رفتار او ببینید. این کودکان یکی از اضطرابهای دوران کودکی یعنی اضطراب جدایی را تجربه میکنند. این اضطراب به این معنی است که کودک در صورت نبودن والدین و یا فردِ حامی خود، نگران و ناراحت است.
نوباوگان و نوپایان، رفتارهای دیگری علاوه بر اعتراض به ترک والد یا مراقب از خود نشان میدهند. سعی در منصرف کردن والد از ترک او، چسبیدن به والد و آویزان شدن از دیگر رفتارهایی است که یک کودک دلبسته از خود نشان میدهد. اما جای نگرانی نیست! اضطراب جدایی تقریبا پس از 6 ماهگی در همۀ نوباوگان به چشم میخورد و در حدود 15 ماهگی به اوج خود میرسد. در این دوران، والدین یا مراقب کودک از نظر او، یک پناهگاه مطمئن و ایمن محسوب میشوند تا او بتواند به راحتی در محیط اطرافش جستجو و کنکاش کند و در هنگام بروز خطر در محیط، به آنان پناه ببرد و از حمایت عاطفیشان برخوردار شود.
4. ایجاد رابطه متقابل (18 ماهگی تا 2 سالگی و پس از آن)
پس از گذشت 2 سال از تولد کودک و بدست آوردن تواناییهای شناختی و زبان، آنها به خوبی متوجه حضور و غیاب و رفت و آمدِ والدین خود شده و میتوانند تا حدی هنگامِ آمدنِ آنها را پیش بینی کنند. مثلا شایان 2 ساله میگوید: «مامانم وقتی که خورشید میخواد خاموش بشه! (هنگام غروب) در مهد کودک به سراغم میآید و بابایی شبا وقتی که شبکه 3 تلویزیون می خواد اخبار نشون بده (ساعت 10 شب) به خونه مییاد.» بوجود آمدن این توانایی در کودکان، باعث میشود تا از میزان اعتراض به دوری و جدایی از والدین در آنان کاسته شود. البته سطح قابلیتهای نوپایان به اینجا ختم نمیشود. آنها میتوانند با استفاده از روشهای خواهش، تمنا و مذاکره با والدین، هم استفاده کنند.
به همین دلیل روانشناسان کودک، توصیههای مهمی را برای شکلگیری دلبستگی درست و ایمن در کودکان پیشنهاد میکنند. برخی از این موارد عبارتند از:
کلام آخر اینکه :
نوزاد به مراقبینی نیاز دارد که رفتار مناسبی را برای شکلگیری دلبستگی در او داشته باشند. ممکن است والدین نوزاد، خشن و پرخاشگر باشند که آن هم برای کودک، دلبستگی ایجاد میکند اما دلبستگی نا ایمن.
کیفیت دلبستگی میان مادر و کودک، چه مطلوب باشد و موهبت و چه بد باشد و ناپسند، در شکلگیری عزت نفس کودکان مؤثر است و حتی میتواند در آینده زمینههای ناسازگاری با جامعه را ایجاد کند که جبران آن خیلی پر دردسر و هزینه بر است. دلبستگی در کودکان به اندازهای اهمیت دارد که خود شالوده و بنیانِ موضوعات دیگری از قبیل لبخند اجتماعی، اضطراب غریبگی و واکنش اضطراب جدایی در کودکان میشود که در نوشتاری دیگر، به توضیح مفصل و مبسوط این موارد پرداخته میشود.
برگرفته از سایت: نینی سایت