کودکان مشابه بقیه افراد هستند: آنها ممکن است برخی وقتها حرفهای دیگران را گوش ندهند. در واقع در این سن شما باید به آنها یاد بدهید که چگونه به حرفهای دیگران توجه کنند. اما آنچه در اغلب موارد اتفاق می افتد این است که والدین یک چیز را 10 مرتبه تکرار می کنند سپس شمارش معکوس را برای تنبیه کودک آغاز می کنند. نتیجه این کار این است که کودک یاد می گیرد که هیچ وقت قبل از بار دهم به حرفهای آنها گوش ندهد.
کودک شما با گوش نکردن به حرفهای شما سعی می کند توجه شما را جلب کند؛ که البته نق زدن دائمی نوع خوبی از توجه کردن به کودک نیست! اما اگر کودک شما بتواند هنر حرف شنوی را به خوبی یاد بگیرد به پیشرفت فرآیند یادگیری در او کمک می کند؛ موجب می شود تا بیشتر به علائم هشدار توجه کند؛ به او کمک می کند تا با شما و معلمانش و سایر بزرگترهایی که از او انتظار می رود تا به آنها احترام بگذارد بهتر کنار بیاید؛ و همچنین به او کمک می کند تا دوستان بهتری پیدا کند. استراتژیهای ساده ای وجود دارند که اگر به طور مداوم از آنها استفاده کنید کودک شما مهارتهای لازم برای تبدیل شدن به یک “شنونده خوب” را فرا می گیرد. فراموش نکنید که هیچگاه برای آموزش دادن به کودک زود نیست! ممکن است یک کودک در این سن نتواند به خوبی یک کودک 5 ساله به حرفهای شما گوش بدهد اما باز هم می تواند تا حد زیادی حرف شنوی داشته باشد.
همه پدر و مادرها دیر یا زود می فهمند که حرف زدن با کودک در حالتی که مثلا شما ایستاده اید و او روی زمین نشسته است به ندرت اثر مناسب را بر کودک می گذارد. البته اگر شما از یک اتاق دیگر شروع به حرف یا داد زدن بکنید نتیجه کمتری خواهید گرفت! جلوی کودک روی زمین بنشینید یا او را بغل کنید تا بتوانید مستقیما در چشمانش نگاه کرده و توجهش را به خودتان جلب کنید. اگر بر سر میز صبحانه در کنار او بنشینید و به او یادآوری کنید که چیپس ذرتش را بخورد یا شب هنگام و قبل از خاموش کردن چراغ، کنار تخت خوابش بنشینید و با او حرف بزنید او بیشتر به شما توجه خواهد کرد.
حرف خود را واضح، ساده و مقتدرانه بگویید. اگر شما حرف زدن درباره یک موضوع را بیش از حد کش بدهید، کودک چندان توجه نخواهد کرد. اگر کلمات زیادی را استفاده کنید کودک نمی تواند به راحتی مفهوم حرفهای شما را بفهمد: «هوای بیرون واقعا سرد است. تو هم اخیرا مریض بوده ای. پس باید قبل از اینکه به فروشگاه برویم ژاکت خودت را بپوشی». برعکس یک جمله مانند: «باید ژاکتت را بپوشی» صریح و روشن است. در صورتی که کودک شما گزینه دیگری ندارد و تنها می تواند کار مورد نظر شما را انجام دهد بهتر است جمله خود را به صورت سوالی مطرح نکنید؛ بعنوان مثال «وقتشه که توی صندلی ات توی ماشین بشینی» بسیار بهتر است از اینکه بگوئید «بیا بشین توی ماشین، باشه عزیزم؟».
برای کودک روشن کنید که دقیقا آنچه را گفته اید اجرا خواهید کرد؛ و تهدید یا قولی ندهید که نتوانید آن را اجرا کنید. مثلا اگر به کودک دوساله خود می گویید: «تو باید هنگام شام شیر هم بخوری» پنج دقیقه بعد حرفتان را عوض نکنید و مثلا آب میوه را به جای شیر پیشنهاد ندهید. اگر به او اخطار دادید که «اگر برادرت را بزنی باید نیم ساعت داخل اتاقت بمانی» هنگامی که او این کار را کرد واقعا او را برای نیم ساعت به اتاقش بفرستید. اطمینان حاصل کنید که همسر شما نیز کارهایتان را تائید کرده و به تصمیماتتان احترام می گذارد تا احیانا کار همدیگر را تخریب نکنید.
در اغلب موارد بهتر است که با انجام برخی کارهای عملی، خصوصا هنگامی که می خواهید کودکتان را از انجام دادن کاری که برایش جذاب است منصرف کنید، حرف و پیام خود را تقویت کنید. مثلا بگویید: «وقت خواب است!» سپس از یک اشاره بصری (کلید چراغ را خاموش و روشن کردن) یک اشاره فیزیکی (یک دست را روی شانه اش بگذارید و به آرامی او را از طرف عروسکش به سمت خودتان متوجه کنید) یا هدایت او به سمت اتاق خواب (او را به طرف اتاق خواب ببرید، پرده ها را بکشید و بالش را آماده کنید) استفاده کنید.
قبل از اینکه تغییری در وضعیت یا موقعیت او بدهید یا قبل از اینکه بخواهید کار خاصی انجام بدهید به او اخطار بدهید تا متوجه شود، خصوصا اگر مشغول بازی با عروسک یا دوستش است. مثلا پیش از ترک خانه به او بگویید: «ما باید چند دقیقه دیگر برویم. وقتی صدایت کردم باید لوازم نقاشی را جمع کنی و دستهایت را بشویی».
اگر شما به یک بچه دو ساله بگویید که اسباب بازیهایش را جمع کند او به اطراف اتاق نگاهی می اندازد و یک جواب سربالا می دهد: خوب دیگه، اَُه! در عوض یک کار مشخص را به او واگذار کنید. مثلا اول بگویید که بلوکهای زردرنگ را جمع کند سپس این کار را به یک بازی تبدیل کنید: «حالا بلوکهای آبی رنگ را جمع کن».
داد و بیداد کردن و دستور دادن ممکن است در برخی کودکان موجب شود که حرفهای شما را گوش بدهند، اما هیچ کدام از آنها از این کار خوششان نمی آید. اکثر کودکان وقتی بهترین پاسخ را به درخواستهای شما می دهند که با بامزگی و خوش اخلاقی با آنها برخورد کنید. مثلا بعضی وقتها می توانید با یک لحن بچه گانه یا بامزه و یا به صورت آواز و آهنگ با آنها حرف بزنید. شما می توانید این جمله را با آهنگ یکی از شعر های کودکانه و با آواز برایشان بخوانید: «وقتش شده که دندانهایت را بشویی». بهتر است بر این نکته تاکید کنید که اگر وظیفه شناس باشند چه مزایایی برایشان دارد؛ مثلا بهتر است به جای گفتن «باید دندانهایت را بشویی وگرنه آنها را کرم می خورد» یا «برو دندانهایت را مسواک بزن همین حالا» بگویید: «دندانهایت را مسواک بزن و در عوض می توانی لباس خواب دلخواهت را انتخاب کنی». پس از اینکه او دندانهایش را مسواک زد تشویقش کنید: «آفرین چه بچه حرف گوش کُنی!».
نشان دادن بامزگی، مهربانی و اعتماد در این مدل از حرف زدن با کودک موجب می شود که کودک “بخواهد” که به حرفهای شما گوش بدهد زیرا می فهمد که شما او را دوست دارید و فکر می کنید که او “یک بچه خاص” است. این نکته حتی در روشهایی که نیاز به سخت گیری دارند بسیار مهم است. دادن دستورهای صریح و مقتدرانه به این معنا نیست که شما باید بداخلاق یا تُندخو باشید؛ در واقع وقتی این دستورها به همراه یک لبخند یا در بغل گرفتن کودک باشند بسیار موثرتر خواهند بود. آنگاه کودک می فهمد که اگر به شما و حرفهایتان توجه کند نتیجه آن را هم می بیند.
کودکان خردسال اگر ببینند که شما با دقت و به خوبی به حرفهای آنها گوش می دهید، آنها نیز حرف شنوی را بهتر یاد می گیرند. سعی کنید عادت کنید که با همان احترامی که به بزرگترها می گذارید به حرفهای کودک خود توجه کنید. وقتی که او با شما حرف می زند به او نگاه کنید مودبانه پاسخ دهید و بدون پریدن وسط حرفهایش به او اجازه بدهید تا حرفش را تمام کند. ممکن است هنگامی که مشغول پختن ناهار یا شام هستید کودکتان شروع به صحبت کردن کند؛ در این حالت سعی کنید از او دور نشوید و هنگامی که او حرف می زند به او پُشت نکنید؛ هر چند ممکن است رعایت این موارد واقعا دشوار باشد. در واقع همانند بسیاری رفتارهای دیگر نمی توانید به کودک بگویید: «آن کاری را که من می گویم انجام بده؛ اما آن کاری را که من می کنم تقلید نکن»؛ کودکان حرف شنوی را از رفتارهای شما یاد می گیرند نه از دستورهای شما.
برگرفته از سایت: نینی سایت